چارسوق لارستان | موهبت پیرغیبی: «لار»، شهری است که نقشه ها جزو استان فارس میخوانندش؛ اما به مرکز استان هرمزگان نزدیک تر است. شهری که به داشتن حکام مستقل میشناسندش، به ضرب سکه لاری، به گمبرون و ایراهستان، به وسعت اش روی نقشه فارس، به تنها شهر بدون کوچه ایران، به کباب و مسقطی لاری؛ به قلعه اژدها پیکر و برج مادر نادر شاه؛ به بازار قیصریه و باغ نشاط به رونق اقتصاد و مردمان از همیشه «خارج رو»:! به چهره های آفتاب دیده و صبور؛ به برکه ها و نخل های استوار!
این جا تابستان، «تاب سِتان» است و بر نیمی از چهار فصل سال حاکمیت دارد. گویش مردمانش، نظر هر مسافر تازه از راه رسیده را به خود جلب می کند. گویشی که بازمانده از زبان پهلوی است و چند لهجه را شامل می شود. گویشی که محدوده استفاده کنندگان و متکلمانش به استان هرمزگان و بسیاری از شهرهای جنوبی فارس می رسد.
اما حالا چند صباحی است که کمتر مادر و پدری تمایل به آموزش آن به فرزندشان را دارند. حالا سال هاست که وقتی یک لاری با نوجوان و حتی جوان شهرش به زبان مادری اش سخن می گوید، پاسخ پارسی معیار را می شنود. آن هم اگر بخت یار باشد و معنی صحبتش را بفهمد که البته برای کسی که در لار متولد شده و رشد یافته، نباید فهمیدن آن کار دشواری باشد. حالا دیگر برخلاف گذشته فهمیدن لاری کار سختی نیست چرا که بسیاری از لغات اصیل این گویش از سر زبان ها افتاده و بسیاری از آن هایی هم که به لاری مسلطند برای فهمیدن معنای این لغات، نیاز به پرس و جو دارند.
این نوشتار مجالی است برای گفتن از گویشی در میان خاک و خورشید، گویشی که شاید چند نسل آینده اثری از آن نیابد و تنها در کتاب ها و خاطرات نامی از میراث آبا و اجدادی اش بشنود.
در محافل علمی و غیر علمی، وقتی از ایران سخن به میان می آید، گوناگونی نژادی و وفور قومیت ها نخستین چیزی است که به ذهن متبادر می شود. ایران کشوری است با تنوع زبان ها و لهجه های گوناگون که به چندین گروه و حتی خانواده زبانی تعلق دارند. وضع زبانی نژادی و فرهنگی که در ایران حکمفرماست پدیده ای منحصر به فرد است که همانند آن را در دنیای معاصر به ندرت می توان یافت.
زمانی که سخن از ایرانی شدن ساکنان بومی فلات ایران به میان می آید، قبل از همه باید گسترش گویش های ایرانی را در منطقه در نظر داشت. رواج زبان جامعه ای کوچک در یک گستره وسیع جغرافیایی بارها در تاریخ ثبت شده است. ایران دارای اقوام و نژادهایی است که در کنار زبان معیار یعنی فارسی، اغلب زبان یا گویش محلی خویش را دارند و در خانه و کوچه و بازار بدان سخن می گویند. گارنیک آساتوریان، همانند بسیاری از زبان شناسان دیگر، بارزترین این گروه ها را این گونه برمی شمارد: فارس ها، لرها، مازندرانی ها، گیلک ها، تالش ها، بلوچ ها، کردها، کلهرها، لک ها، زرتشتیان، لاری ها، سمنانی ها ، سیوندی ها، گورانی ها، آذری ها و تات ها، کاشی ها یا راجی ها، نایینی ها، براهوی ها، کولی ها، قشقایی ها و افشارها، ترکمن ها، عرب ها، منداییان، بشاگردی ها، ارمنیان، گرجیان، کلیمیان، آسوری ها، خوری ها، و هزاره ها، یا بربرها.
لارستان عنوان عمومی منطقه بزرگی است در جنوب شرقی استان فارس که سالیانی نه چندان دور شهرستان های کنونی «لار»، «لامرد»، «بندر لنگه»، «بندر کنگان»، «بندر دیر»، «قشم»، «بستک»، «خنج»، «گراش»، «اوز» و «جویم» را شامل می شده است. مهمترین ویژگی فرهنگی این منطقه بزرگ، وجود گویش هایی است که پژوهشگران ایرانی و خارجی آن را با نام «لارستانی» می شناسند.
مرز گویشوران لارستانی بسیار گسترده تر از مرز جغرافیایی است که در حال حاضر آن را با نام لارستان روی نقشه ها می بینیم. لهجه های فرعی گویش لاری از زبان مردمان مناطق اوز، خنج، گراش، بستک، بیخه، فرامرزان، فیشور، دُرز، بشکرد، قشم، لارک فداغ و بندرعباس شنیده می شود. جز اینها، در برخی از کشورهای حاشیه خلیج فارس و دریای عمان همچون دبی، کویت و قطر نیز می توان گویش لاری را شنید که دلیل آن جمعیت زیادی از مردمان خطه است که از سال ها پیش بار سفر بستند و برای کار یا زندگی روانه کشورهای عربی شدند. در گذر زمان بسیاری از واژه های فارسی نوین به گویش لاری راه یافته اما در همه این شهرها کم نیستند مردمی که هنوز با لهجه های گوناگون لاری سخن می گویند و اصالت زبانی خود را نگاه داشته اند.
در میان آثار منتشر شده در زمینه زبان شناسی لار، نام چند نفر پُر رنگتر است و آثارشان سال هاست مرجعی است برای نویسندگانی که در این زمینه دست به قلم می برند. احمد اقتداری (صاحب آثار ارزشمندی چون لارستان کهن و فرهنگ لارستانی که چندی پیش نعمت وجودشان را از دست دادیم)، محمدباقر وثوقی (نویسنده کتاب ها و مقالات متعدد در زمینه زبان شناسی لار از جمله کتابی با نام زیبا و ماندگار لار، شهری به رنگ خاک)، علی اکبر بستکی (نویسنده کتاب فرهنگ بستکی)، حسن فرامرزی (نویسنده کتاب فرهنگ فرامرزان)، دکتر ایران کلباسی (نویسنده مقالات متعددی در زمینه گویش لاری) و نیز اسکارمان (زبان شناس آلمانی قرن نوزده و آغازگر پژوهش های جدید در گویش لاری)، راماسکویچ (پژوهشگر روسی که در سال ۱۹۱۴م. به لارستان سفر کرد)، کوجی کامیوکا (پژوهشگر ژاپنی و نویسنده کتاب مطالعات لارستانی)، مالچانوا (زبان شناس روسی) و.... تمرکز بیشتر این آثار به بررسی نظام آوایی و فعلی گویش لارستانی و استخراج واژگان این گویش است.
مهمترین بخش گویش لاری فعل ها و صرف آنهاست و اگر کسی صرف فعل را بداند دیگر فهمیدن این گویش برایش کار چندان دشواری نیست. در مبحث فعل است که ویژگی های دستور زبان لارستانی و تفاوت های آن با دستورهای آشنا (از جمله دستور زبان فارسی) بیشتر آشکار می شود. این ویژگی ها عبارتند از وجود زمان حال استمراری بسیط (یعنی بدون فعل معین) و تفاوت چشم گیر میان صرف افعال لازم و متعدی. مصادر در زبان لارستانی به ”da” یا “ta” ختم می شوند:
دِدَه / دیدن | deda |
چِدَه / رفتن | čeda |
خِلِدَه / خریدن | xeleda |
فِرِتَه / فروختن | ferata |
سُتَه / سوختن | sota |
زَتَه / زدن | Zata |
گُتَه / گفتن | gota |
اُندَه / آمدن | onda |
خَردَه / خوردن | xarda |
کِردَه / کردن | kerda |
اسم ها در تمامی گروه های گویش لاری، قرابت آشکاری با مجموعه زبان های ایرانی باستان و میانی از لحاظ ریشه و آوا نشان می دهند. مقایسه واژگان گویش لاری با پهلوی ساسانی، اوستایی، پازندی و زرتشتی دَری نشان از پیوندهای نزدیک لاری با این زبان ها دارد. همین پیوندهاست که سبب می شود یک فرد لاری، طنین صحبت های هم وطنان زرتشتی در گوشش آشنا آید و برعکس. نخستین اثری که واژه «زبان لاری» در آن ثبت شده است، مروج الذهب و معادن الجوهر مسعودی، مورخ قرن چهارم هجری قمری است. زبان سواحل صیموره، سوباره، تانه و دیگر شهرهای ساحلی، لاری است و دیارشان منسوب به دریای مجاور است که لاروی نام دارد. مالچانوا، زبان شناس روسی نیز از اولین پژوهشگران معاصر است که واژه «زبان» را برای گویش لاری به کار می برد؛ او پایه اصلی زبان لاری را مجموعه لغات سنتی تمام ایران می داند. محققان گویش لاری را از دسته زبان های گروه جنوب غربی ایران دانسته اند اما نزدیکی آن با گروه زبان های شمال غربی، به خصوص در کاربرد جزء متصل پیشوندی و مرخّم شدن ریشه زمان گذشته تا حدود زیادی این گویش را از دیگر گویش ها متمایز ساخته است. گویش لاری در زمینه ادبیات منظوم غنای بسیار دارد. هرچند نامکتوب بودن این گویش اشعار زیادی را به فراموشی سپرده اما هنوز هم تعداد شاعرانی که به لاری شعر می گویند کم نیست.
«صحبت لاری»، یکی از معروف ترین شاعران لاری بوده که نامش همچنان بر سر زبان هاست و مجسمه اش در یکی از میادین شهر قدیم لار نشان از محبوبیت او در بین مردمان این خطه داشته و دارد. در گویش لاری نیز همانند بسیاری از زبان های رایج، ضرب المثل هایی است که از سویی با تاریخ قومی و نژادی و از سوی دیگر با خصوصیات فرهنگی و محیطی آن ارتباط تنگاتنگی دارد. در ادامه به ذکر نمونه هایی از این ضرب المثل ها می پردازیم:
- اِش شَز ناکِت (شپش از او نمی افتد) / EŠ Šaz nāket/ خِسُت شخص را گویند
- اَخُه واچِدَه (در خود فرورفتن) / Axo vāčeda / کنایه از ناراحتی بسیار
- بَل اَلو چُندَ / Bal alū Čonda / کنایه از بیرنگی و یا وضع ظاهری نامناسب
- پَتَکِ دل اُمنی / Patake del omni / نداشتن صبر و حوصله
- دَس شَز دل واسِسِه (دست از دل برداشته) / Dass Šaz del vāssesse / کنایه از سنگ تمام گذاشتن
- دِلُم اَ پا وَیسَدِه / Delom apā vaysade / کنایه از بیقراری و انتظار
- علف درِ خونَه سُهاره / Alafe dare xuna sa-āre / نادیده گرفتن خوبی های نزدیکان و خویشان و یا چیزهای دورو بر
- نخوازِم و نخوازِم، لقمَهی گُتُش بنازِم (نخواستم و نخواستم لقمه بزرگش را بنازم) / Nexāzem-o nexāzem loqmay gotoš benazem/ کنایه از برخلاف گفته خود عمل کردن
متأسفانه این آخرین بازمانده های زبان پهلوی در جنوب ایران، روز به روز کمرنگ تر شده و دیری نمانده که همراه با پیر زنان و پیر مردانش به دل خاک سپرده شود. اگر به دنبال ریشه این افول باشیم شاید بتوانیم یکی از عوامل عمده آن را، تناقض و دوگانگی آشکار بین بافت شهری «شهر جدید» و «شهر قدیم» لار بدانیم. بعد از زلزله ویرانگر سال ۱۳۳۹ در ۵ کیلومتری لار، شهری با بافت جدید ساخته شد که قابلیت استقامت در برابر تکان های طبیعت را داشت اما به نظر می رسد ساختار شهری آن توان حفظ و نگهداری گویش لاری را نداشته و تفاوت بارز تکلم مردمان شهر جدید و شهر قدیم، که از یک پیکره جدا شده اند غافل از اینکه نسل بعد شاید اثری از این میراث پُربَها و سرمایه فرهنگی را در خود نیابد.
دیدگاههای بازدیدکنندگان
ناشناس
عالی
226 روز پیش ارسال پاسخ