چارسوق لارستان | محمد حاجیان: دُن گارسیا دِ سیلوا فیگوئروآ، نجیب زاده اسپانیایی است که در سال 1617 میلادی به دستور پادشاه اسپانیا و به عنوان سفیر به ایران میآید و به مدت دو سال از ایران دیدن میکند. وی در اکتبر همان سال معادل مهر ماه 996 شمسی وارد ایالت لارستان میشود و حدود 10 روز از آبان ماه را شهر لار سپری میکند. طی این ده روز سفیر به بازدید از شهر و توصیف آن می پردازد باید توجه داشت لار در این دوران مرکز ایالتی بزرگ است که حدود آن تا سواحل خلیج فارس ادامه دارد و به واسطه جایگاه جغرافیایی آن نقش مهمی در تجارت خلیج فارس ایفا میکند. کما اینکه در سفرنامه سفیر نیز به وجود عرب ها و افرادی با ملیت های دیگر در شهر اشاره میکند. توصیفی که سفیر از شهر لار میکند از چند سو حائز اهمیت است سفیر به کوچه های تنگ و باریک شهر اشاره میکند و خانه های که از گل و کاهگل پوشیده شده است بدون نمایی خاص و با پنجره هایی کوچک، کمتر ساختمانی در شهر دو طبقه است، بر خلاف ظاهر بی روح خانه ها نمای درونی آن ها متفاوت است نمای درونی خانه ها با گچ سفید پوشیده شده است و برخی دارای نقوش و تزئیناتی است. این توصیف در دیگر شهرها و دیگر سفرنامه ها از دیگر نقاط ایران نیز وجود دارد و نشانه آن است. این ویژگی در ایران مشترک بوده است؛ علت آن نیز به روحیات ایرانیان باز می گردد فضای داخل خانه را برای خود به بهترین نوع مهیا میکردهاند. سفیر اشاره میکند که در لار بادگیرهای کمی وجود دارد و این نشان از آن است دمای هوا در تابستان چنان بالا نبوده است که امروز است. اما از دیگر سو وضعیت کشاورزی در لار قابل توجه نیست و اهمیت ویژه ای ندارد. سفیر تنها به خرمای لار اشاره میکند و از آن نیز تعریف میکند. علت آن نیز عدم وجود آب مناسب در لار است سفیر اشاره میکند آب موجود در شهر که از رودخانه ها و چاه ها تهیه میشود شور است و برای آشامیدن مناسب نیست و آب قابل شرب از آب انبارهای متعدد در شهر تامین میشود. وی آبِ آب انبارهای شهر را گوارا و شفاف توصیف میکند و علت آن را نگهداری مردم از این آب انبارها بیان میدارد. مهمترین چیزی گه چشم سفیر را در لار به خود جلب میکند بازار قیصریه لار است سفیر این بازار بدین گونه توصیف میکند:
اما آنچه بیشتر بدین شهر قدر و اعتباری می دهد وجود مرکزی تجاری است برای هر گونه داد و ستد نقدی که در زبان عربی عرفاً آن را بازار می نامند. بانی این بازار - که بدون شک یکی از زیباترین و فاخرترین بناهای سراسر قاره آسیاست و می تواند با مجلل ترین فروشگاه های اروپا برابری کند. الله وردی خان سلطان شیراز است. این بازار از خارج يك مکعب کامل است. دیوارهایی بسیار بلند دارد که از سنگ تراش بسیار سخت و بسیار سفید ساخته شده و مساحت هر يک به 150 پای مربع می رسد در هر پهلوی ساختمان دری بزرگ هست و هر در نگهبانی دارد. این در به کوچه بازارهای زیبایی باز می شوند که هر یک از آنها به وسط بنا ختم میگردد. بطوری که از به هم رسیدن چهار بازار بزرگ، چارسوقی پدید می آید که از درون آن می توان هر چهار در بزرگ را مشاهده کرد. روی این چهار سوق گنبدی بسیار بلند ساخته اند با پنجره های گرداگرد آن که نور از آنها به همه اطراف درون گنبد می تابد. بدین گنبد، چهار سقف یا طاق از سنگ سفید پوشیده است که هر یک از چهار بازار بزرگ را می پوشانند. دیوارهای این راسته بازارها چنان صاف و هموارند و چنان با مهارت صیقلی شده اند که در درخشندگی به مرمر طعنه می زنند. زیر این طاق ها منافذی تعبیه شده است که بی آن که نور آفتاب یا بارش باران موجب رحمت شود تمامی بنا را روشن می کند. کف عمارت با سنگ های مربع شکل بسیار صیقلی از همان جنس که کل بنا با آن ساخته شده است فرش گردیده. در چهار مربع كوچك ديگر که این چهار بازار بزرگ بوجود می آورند، چهار چارسوق كوچک ديگر هست که هر کدام بر روی خود گنبدی دارند با پنجره هایی همچون گنبد بزرگ زیر هر یک از طاق های پیوسته بدین گنبدها نیز چهار بازارچه است چنان که در این بنای بزرگ مجموعاً بیست بازار و بازارچه یعنی چهار بازار بزرگ که به چهار در بزرگ ختم می شوند و شانزده بازار کوچکتر که به بازارهای بزرگ راه می یابند وجود دارد در دکان های اطراف بازارها همه نوع کالای تجارتی بفروش می رسد. بازرگانان وسائل زندگی روزانه خویش را با خود به دکان میآورند و روز را در آن بسر می برند. اما شب هنگام بازارها را می بندند و نگهبان مخصوصی با کماندارانش همه شب را به همان شیوه که در بازار بورس یا بازار صرافان غرناطه مرسوم است از آنها نگهبانی می کنند. دکان های بسیاری نیز هست که در آنها میوه تر يا خشك مربا و نان های نوع خودشان را که خبز می گویند می فروشند. اما فروشندگانی که این گونه اجناس را از خارج برای فروش به بازار می آورند از خود دکانی ندارند. اینان کالاهای خود را در سبدهایی در طول راه و جلو دکان ها عرضه می کنند و بساط خود را چنان میگسترند که برای عابرانی که از بام تا شام گروه گروه در بازارها آمد و رفت میکنند و عده آنها از مراجعان معروفترین بازارهای اروپا هم بیشتر است راه عبور کافی باقی می ماند. عرض بازارهایی که به چهار سوق بزرگ میپیوندند بیست و پهنای آنها که به چهارسوق های کوچک ختم میگردند پانزده تا شانزده پاست. برای نظافت این بازارها بطور دائم می کوشند و به هیچ کس حتى حاکم شهر نیز اجازه نمی دهند سواره وارد بازار شود. در گوشه ای از این بنا دری است که از طریق آن وارد کارخانه مرباسازی می شوند اینجا پنج یا شش حجره كوچك مسقف با طاق ها و نورگیرهای مشبک با همان سنگ ها و شیوه معماری بازار وجود دارد. در این قسمت اطاق های طاق زده و پیچ و خم هایی است که در آنها شکر تصفیه می کنند و به ساختن انواع مربا می پردازند. در یک كلام ساختمان این بازار به قدری مجلل است که می تواند رونق بخش زیباترین شهرهای جهان باشد که شهر لار در شمار متوسطين آنها نیز قرار نمی گیرد.
در نهایت سفیر به توصیف دژ لار می پردازد که بر بالای کوهی مشرف به شهر تمامی کوه را در بر گرفته است و اشاره میکند لار در گذشته حکمرانانی مستقل داشته است که در زمان صفویان از قدرت برکنار میشوند.
دیدگاه خود را بنویسید